برعکس

ساخت وبلاگ

و باز برگ جدیدی از ظلم که ممکن است هر ثانیه باز شود در کشورم و در پایان یک اعتراف اجباری...

یک تجاوز....یک جنین....یک نامرد....یک مامور حراست...یک خانواده....و یک قاضی

حکم:زن گناه کار!!

واقعا مانده ام در عدالت که آیا واقعا مجرم زن بود؟؟

عجب جایی است اینجااااااااااااااا یک انسان در خارج از اینجا کتک میخورد کل یک سرزمین از مظلومیت او میگویند عزای عمومی میگیرند چند روز و یک زن ایرانی که به او تجاوز شده با یک جنین در شکم با مشت های اهنی با لگد در گلو کک هیچ کس گزیده نمیشود هیچ کس نمیگوید چرا همه سرشان را از ماجرا باز میگردانند انگار هیچ اتفاقی نیفتاده 

یاد کودکی خود افتادم هنگامی که پروانه را گرفته بودم تا در بیرون از خانه در هوای آزاد رهایش کنم اما از کودکی جوری فشارش دادم که زیر انگشتانم له شد من هنوز آن ماجرا آزارم میدهد صدای له صدنش هنوز در گوشم مانده 

چگونه ظلم میکنند به یک انسان به یک زن و سالها آسوده سر بر بالش میگذارند؟؟

شاید اگر ماجرا برعکس بود اگر مردی را زن ها کتک میزدند این بار کسی سکوت نمیکرد همه به مظلوم بودنش اعتراض میکردن میجنگیدند 

کاش دنیا برعکس بود

کار خوب را شما میکنید سکوت کنید تا سالم بمانید فقط دلم به حال نسل بعد از ما میسوزد.....

درد یــڪ هفتـــہ...
ما را در سایت درد یــڪ هفتـــہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : benamzanpani بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:57