گشت ارشاد

ساخت وبلاگ

بچه که بودم حدود ۱۰ یا ۹ ساله اولین تجربه دور از خونه که یادم میاد قبل اون چیزی به خاطر ندارم از سفر چون اون موقع اتفاقی افتاد که باعث شد اون سفر به یاد موندنی بشه 

خیابون آذربایجان تبریز بسته بود خیلی آدم جمع شده بود تو هوای کودکی گفتم شاید پهلون امده(اون زمان اشخاصی میومدن و زنجیر میبستن و پاره میکردن مردمم تماشا میکردن)گریه کردم که ببرین نگاه کنم ولی هیچ کس توجه نمیکرد و میگفتن نه نمیشه صدای ضجه زدن خانمی به گوشم رسید کنجکاو بودم بدونم چه خبره ولی هیچ کس نگذاشت برم بعد که رسیدیم خونه خانواده حرف میزدن که دختر بی حجاب رو پتو میندازن سرش میزنن بعد ها  فهمیدم حقیقت داشت اون موضوع فهمیدم توی تبریز همه تقسیم شدن به دو قسمت بد حجاب و با حجاب حتی مغازه هایی به افراد بی حجاب سرویس نمیدن و برعکس مغازه های به افراد باحجاب وسایلی نمیفروشن یه مدت بعد که رفته بودیم خرید دیدیم زن باحجاب امد لباس بخره فروشنده گفت وسایل ما فروشی نیست و زن رو از مغازه بیرون کرد و برعکس این اتفاق هارو دیدم و جوری شد که دیدن زورشون به مردم نمیرسه کم کم برداشتن گیر دادن به بدحجاب و با حجاب رو 

یاد ضجه های اون زن افتادم که ناله میکرد و شیون میکشید و همه مردم داشتن تماشا میکردن هیچ کس کاری نمیتونست بکنه یاد اون دختر بچه هایی میفتم که تو پارک چون آب بازی کرده بودن گشت ارشاد به قصد کشت میزد اون بچه ها رو 

فکر کنم باز برگشتیم به همان روز ها زمان دیوار...دیوار ترس از زن ترس از مرد ترس از انتخاب 

این بار هم باید مردم یکی بشن باید درک کنیم و بفهمین انتخاب لباس به عقیده یک شخص برمیکرده فیلم های پخش شده از گشت ارشادی که حجاب رو به اجبار میخوان تحمیل کنن به زن های سرزمین من مملکت من پر است از مشکل اما موی من بیشتر از آن مشکل دیده میشود اختلاس .... مهم نیست دزدی .... مهم نیست گشنگی .... مهم نیست فقط حجاب مهم است 

مردم من باید کاری بکنیم آن زنان که هر روز در ماشین های گشت هستند و پرونده سازی میشه براشون یک روز ممکنه منو تو باشیم باید کاری کرد 

#حجاب_شخصی_است

مردم من برده نیستند که ترس راه رفتن در اجتماع رو داشته باشند #کمک کنیم به هم به هم نوع هم

#تماشاگر نباشیم

درد یــڪ هفتـــہ...
ما را در سایت درد یــڪ هفتـــہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : benamzanpani بازدید : 68 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 1:25