درد یــڪ هفتـــہ

ساخت وبلاگ

َﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﻫﺴﺘﻢ " ﯾﮏ ﺯﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ...ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺸﺖ ﺷﺐ ﺍﺳﺖ ...ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺳﻬﺮﻭﺩﯼ ﺷﻤﺎﻟﯽ ...ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺮﻭﻡ ... ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪ ﻧﺎﻥ ...ﻧﻪ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺩﺍﺭﻡ ... ﻧﻪ ﻟﺒﺎسى كه جلب توجه كند .... ﺣﻠﻘﻪ ﺍﻡ ﻫﻢ ﺑﺮﻕ ﻣﯿﺰﻧﺪ ...ﺍﯾﻦ ﻫﻔﺘﻤﻴﻦ ﻣﺎﺷﯿﻨﯽﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﭘﺎﯾﻢ ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ ....ﺁﺧﺮﯼ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺷﻮﻫﺮ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ، ﻣﻨﻢ ﺳﯿﺮ ﮐﻦ، ﻫﺮﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﻪﭘﺎﺕ ﻣﯿﺮﯾﺰﻡ ...ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺸﺖ ﻭ ﻧﻴﻢ به نانوائى مى رسم ....ﻧﺎﻧﻮﺍ ﻣﻮﻗﻊ دادن نان و گرفتن پول ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯿﺴﺎﯾﺪ ....ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﻬﺮﺍﻥ ...ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﻣﻮﺗﻮﺭﺳﻮﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺳﻮﯾﻢ ﻣﯿﺎﯾﺪ و مى گويد ﺷﺒى چند ؟بالاخره ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ...ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ... ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﺎﻻ ﺑﺎ ﺯﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺵﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...ﺳﻼﻡ ﺁﻗﺎﯼ ﻣﻬﻨﺪﺱ ... ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺧﻮﺑﻦ ... ؟ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻠﺘﻮﻥ ﺧﻮﺑﻦ؟بَه ﺑَﻪ ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺑﯽ؟ ﺧﻮﺷﯽ؟ ﮐﻢ ﭘﯿﺪﺍﯾﯽ؟ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﻣﺸﺐ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖﺧﻮﻧﻪ ﻣﻮﻥ ... ﺍﮔﻪ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺑﯿﺎ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻦ ... ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ يادت نره ﻭ ﻣﻦ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ ....ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺳﺮﺯﻣﯿن ﺍﻣﺎﻣﺰﺍﺩﻩ ﻫﺎ ست...ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺍﺳﻼم ﺟﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ ... ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ ﺟﻨﺴﯽ ﺗﺨﻢﺭﯾﺰﯼ ﮐﺮﺩﻥ ... اينجا ﻧﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ از تو محافظت مى كند و نه شرع ﻭ ﻧﻪ ﻋﺮﻑ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻧﻢﻫﻤﺴﺮﻡ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﭼﻬﺎﺭ ﺯﻥ ﻋﻘﺪﯼ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﮐﻨﺪ ﻭ ﭼﻬﻞ ﺯﻥ ﺻﯿﻐﻪ ﺍﯼ؟ﻣﻮﻫﺎﯾﻢ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﻣﯿﺒﺮﺩ ﻭ ﻋﻄﺮ ﺗﻨﻢ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖﺑﺎﺯمى دﺍﺭﺩ ..ﻫﯿﭻ ﺩﺍﺩﮔﺎﻫﯽ شهادت ﻣﺮﺍ نمى پذﯾﺮﺩﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩ ﻣﺮﺍ ﻃﻼﻕ ﺩﻫﺪ ﺑﺎ ﻏﯿﺮﺕ ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﻃﻼﻕﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ : ﺯﯾﺮ ﺳﺮﻡ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪه ...ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻦ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻣﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﻟﺰﺍﻣﯿﺴﺖ ...ﻫﺮ ﺩﻭ ﮐﺎﺭ مى ﮑﻨﯿﻢ، ﺍﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﺪ، ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺎﯾﻢ ﺗﺎ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﻢ ....ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻧﻢﻣﺮﺩﻫﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﻣﺎ من ﺍﮔﺮ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ هم ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﻫﺮﺯه ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﻡ ...ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻧ درد یــڪ هفتـــہ...ادامه مطلب
ما را در سایت درد یــڪ هفتـــہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : benamzanpani بازدید : 21 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 14:34

بچه که بودم حدود ۱۰ یا ۹ ساله اولین تجربه دور از خونه که یادم میاد قبل اون چیزی به خاطر ندارم از سفر چون اون موقع اتفاقی افتاد که باعث شد اون سفر به یاد موندنی بشه خیابون آذربایجان تبریز بسته بود خیلی آدم جمع شده بود تو هوای کودکی گفتم شاید پهلون امده(اون زمان اشخاصی میومدن و زنجیر میبستن و پاره میکردن مردمم تماشا میکردن)گریه کردم که ببرین نگاه کنم ولی هیچ کس توجه نمیکرد و میگفتن نه نمیشه صدای ضجه زدن خانمی به گوشم رسید کنجکاو بودم بدونم چه خبره ولی هیچ کس نگذاشت برم بعد که رسیدیم خونه خانواده حرف میزدن که دختر بی حجاب رو پتو میندازن سرش میزنن بعد ها  فهمیدم حقیقت داشت اون موضوع فهمیدم توی تبریز همه تقسیم شدن به دو قسمت بد حجاب و با حجاب حتی مغازه هایی به افراد بی حجاب سرویس نمیدن و برعکس مغازه های به افراد باحجاب وسایلی نمیفروشن یه مدت بعد که رفته بودیم خرید دیدیم زن باحجاب امد لباس بخره فروشنده گفت وسایل ما فروشی نیست و زن رو از مغازه بیرون کرد و برعکس این اتفاق هارو دیدم و جوری شد که دیدن زورشون به مردم نمیرسه کم کم برداشتن گیر دادن به بدحجاب و با حجاب رو یاد ضجه های اون زن افتادم که ناله میکرد و شیون میکشید و همه مردم داشتن تماشا میکردن هیچ کس کاری نمیتونست بکنه یاد اون دختر بچه هایی میفتم که تو پارک چون آب بازی کرده بودن گشت ارشاد به قصد کشت میزد اون بچه ها رو فکر کنم باز برگشتیم به همان روز ها زمان دیوار...دیوار ترس از زن ترس از مرد ترس از انتخاب این بار هم باید مردم یکی بشن باید درک کنیم و بفهمین انتخاب لباس به عقیده یک شخص برمیکرده فیلم های پخش شده از گشت ارشادی که حجاب رو به اجبار میخوان تحمیل کنن به زن های سرزمین من مملکت من پر است از مشکل ا درد یــڪ هفتـــہ...ادامه مطلب
ما را در سایت درد یــڪ هفتـــہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : benamzanpani بازدید : 69 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 1:25

شنیده ام گفته ای که غریبممیبینی خواهر اگر خونمان به جوش بیاید هیچ کداممان غریب نیستیم...حالم بد گرفته است حال نوشتن تلخی مرگت را نداشتم مهسا جان انقدر بی حال......اما حالا باور دارم به جمله ای که میگفت تاریک ترین نقطه شب قبل از طلوع افتاب استمهسا گیان باورت نمیشود یک دنیا برای مرگت اشک ریخته باورت نمیشد اگر هنگام سفر میگفتند اسمت رمز ما میشود ژینا گیان باورت نمیشود چه ها گذشته در این چند روزباور نمیکنی اگر بگویم انقدر غمگین بودم برای از دست دادنت که با وجود این که تا به حال ندیده بودمت خیال میکردم کسی را از دست داده ام که از کودکی با او خاطرات تلخ و شیرین گذرانده امژینای عزیزم مرگت داغ بزرگی بود که دلمان را سوزاند از خاکسترش نیستی ببینی چه گل ها شکوفه کرده استنیستی تا ببینی که مرگت به ملتمان چه جراتی داده تا قد علم کنند و خون خواهی کنند ولی غم ما هنوز ادامه دار است هرروز شاخه گلی از خاکستر رویده قلبمان پرپر میشودمیکشند تا باور کنیم تو را نکشته اند...کاش تو بودی ببینی نامت دارد ۸۰میلیونی میشودمیدانی خواهر به فدایت از کودکی از پسران کشورم بیزار بودم از مردان این مملکت نفرت داشتم نفرتی که در دل همه ما کاشته بودند تا نکند متحد شویم میدانی چگونه ترک را از کرد و کرد را از لر و لر را از شمالی و همه مان را از تهرانی ها و ..... ها متنفر کرده بودند میترسیدند متحد شود ملتمان ، برای خودشان خانه امن ساخته و خانه همه مارا نا امن کرده بودندنمیدانی چقدر عاشق شده ام این روز ها عاشق شرافت هم میهنی هایم عاشق هم بستگیهایمان مارا از پارچه پارچه شدنمان میترساندند نیستی ببینی چگونه نامت مارا یکپارچه کرده.تا خبری نمی آید دلشوره میگیرم که کدام جوانی در حال پرپر شدن استچقدر خوشحال میشوم میبینم زن ایرا درد یــڪ هفتـــہ...ادامه مطلب
ما را در سایت درد یــڪ هفتـــہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : benamzanpani بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 1:25

وقتی سوال میکنی و آخرش فقط میگن قانون اینه قانون برای ما نوشته نشده اینجا بی قانونی حکم فرماست.... درد یــڪ هفتـــہ...
ما را در سایت درد یــڪ هفتـــہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : benamzanpani بازدید : 71 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 9:57

چشم هامو باز میکنم به اطرافم نگاهی میندازم میخوام خودمو گول بزنم و بگم هیچ ظلمی نیست قانون جنگل وجود نداره...یاد دختر همسایه می افتم وقتی که گفت کتکم میزد تا چادری شم و من اشکامو از خانوادم پنهون میکردم که دل مادرم نشکنه وقتی رد انگشتای روی صورتشو با کرم پودر و پنکیک پنهون میکرد تا دل پدر و مادرش خوش باشه که عروس یک هفته ای خوشبختهوقتی میپرسیدی چرا داری تحملش میکنی هیچ حرف قانع کننده ای جز دوس داشتن نمیزد من نمیخوام عشق و زیر سوال ببرم ولی میخوام بگم هیچ دوست داشتنی لیاقت اینو نداره که روی صورت زیباتون رد انگشتای نامردنگی باشه قدر خودتونو بدونین خودتون اول برای خودتون ارزش قائل باشین اجازه ندین با قانون جنگل رهبریتون کنن میدونم هیچ حقی نداری میدونم حتی بری دادگاه بهش نمیگن نباید و ازش چراشو میپرسن که بتونه خودشو وکارشو توجیه کنه زن نیازی نداره به جنگ کردن توی کل تاریخ بشریت جنگ فقط به دست مردا بوده یاد بگیرین وقتی کسی طلاق گرفت نپرسین چراوقتی خبر طلاق دختره به گوش رسید همه میگفتن چرا باید از یه جایی به اون خوبی فرار کنه حتما کسی رو زیر سر داره دخترهولی من دیده بودم رد انگشت روی صورتشو.... درد یــڪ هفتـــہ...ادامه مطلب
ما را در سایت درد یــڪ هفتـــہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : benamzanpani بازدید : 81 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 9:57

من یک دخترم من یک زنم من اجازه ندارم دوچرخه سواری کنم من اجازه ندارم به ورزشگاه بروم  و اگر روزی این قانون های مسخره را شکستم مجرم میشوم از ترس شاید کاری بکنم و کشور من برای فرار از پاسخ حکم دیوانه یا کسی که اختلال روانی دارد را برایم صادر میکنند دخت درد یــڪ هفتـــہ...ادامه مطلب
ما را در سایت درد یــڪ هفتـــہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : benamzanpani بازدید : 98 تاريخ : دوشنبه 29 آذر 1400 ساعت: 0:35

امروز میخوام چند خط از حقیقت جامعه مان بنویسم... جایی که اگر دزدی در خیابان با کیف زنی فرار کند پلیس اول میگوید خواهرم حجابت... جایی که آخوند ها با چند متر پارچه که دور سرشان پیچیده اند صبح ها فتوا میدهند و هدایت میکنن زن را به حجاب و شب ها هم خواب ف درد یــڪ هفتـــہ...ادامه مطلب
ما را در سایت درد یــڪ هفتـــہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : benamzanpani بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:57

همیشه از حقوق زن نوشتم همیشه گفتم که چرا انقدر در حقمان ظلم میشود؟ امروز ماجرا جداست از موضوع نوشته هایم امروز دلم برای مرد میسوزد مردی که صبح تاشب عرق پیشانیش را با پشت دست پاک میکند که همسرش با آن مزد برای دوست پسرش کادو ولنتاین بگیرد... با نوشتن ا درد یــڪ هفتـــہ...ادامه مطلب
ما را در سایت درد یــڪ هفتـــہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : benamzanpani بازدید : 98 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:57

اینجا برای همه چیز قانونی هست برای ازدواج برای رفاقت برای زندگی حتی برای نفس کشیدن و شاید باور نکنید همه این قانون ها برای ما زندانی به وجود اورده به نام ایران اسلامی... رومینا ۱۴ سال از زندگیش را کرده بود اما چه میدانست عمر کوتاهش فقط همین ۱۴ سال اس درد یــڪ هفتـــہ...ادامه مطلب
ما را در سایت درد یــڪ هفتـــہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : benamzanpani بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:57

بی رحمانه ترین کلمه  همین حالا جگر گوشه هایتان بیدار کنید دختران ایرانمان را و در آغوش بگیرید و به آنها بگویید مایملک هیچ اهریمن داس به دستی نیستند به آنها بگویید به دنیا آمدند تا زندگی کنند با همه درست ها و نادرست هایشان با همه تصمیم های صحیح و غلطش درد یــڪ هفتـــہ...ادامه مطلب
ما را در سایت درد یــڪ هفتـــہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : benamzanpani بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:57